درس آموزش عقائد توسط استاد حجة الاسلام و المسلمین خرد در 54 جلسه تدریس شده است.
درس آموزش عقائد بر مبنای کتاب اصول اعتقادات به صورت ابتدایی یک سلسه مباحث اعتقادی مورد نیاز هر فرد را بیان مینماید.
پرسش و پاسخ
توحید فطری
عرض سلام و ادب و قبولی طاعات
طبق معمول شیوه ی بحث رو با اجازه تون بر مبنای فردی بگذاریم که دین نداره و این درس رو می خونه و سوالاتی براش پیش میاد.
۱- اگر چه موضوع غریزه حتی در حیوانات موضوع پیچیده ای هست ولی در علم زیست شناسی هر چند که نمی تونه فعلا همه ی جنبه ها رو توضیح بده اما مجموع ژنتیک، شبکه ی عصبی و تحریک کننده های محیطی تشکیل این غریزه رو میدن که منجر به بروز رفتاری مثل مهاجرت فصلی پرندگان میشه. حالا ما داریم راجع به پیچیده ترین موجود زیستی که انسان باشه صحبت می کنیم و سوال اینه که این فطرتی که ما در اسلام ادعا می کنیم وجود داره آیا همون ترکیب مغز، برنامه ریزی ژنتیکی، شبکه ی عصبی و هورمون ها و واکنش های رفتاری انسان به محرک های محیطی نیست ؟ یعنی یک چیز کاملا مادی که ربطی به روح نداره (کسی که دین نداره دلیلی برای اعتقاد به روح هم نداره) مثلا اگر یکی اینطور استدلال کنه که انسان به صورت ژنتیکی از نظر زیست شناسی، استعداد و تمایل به تشخیص پترن یا الگو داره، و به خاطر همین دنبال الگوی آفرینش و آفریننده میگرده و چیزی بیشتر از این وجود نداره، ما جواب این رو چطور میدیم ؟ یا کسی بگه اگه بشر قادر به دستکاری کد های ژنتیکی انسان بشه و بتونه این ژن رو دستکاری کنه در تولد یک نوزاد پس دیگه انسانی که متولد شده فطرتی نداره ؟
۲- در درس می فرمایند که فطرت و عقل برگرفته از روح هستن و عقل با مغز فرق داره. در حالیکه به نظر تعقل و قدرت ادراک همون عملکرد مغز انسان هست و دلیلی بر وجود روح نیست. در نظر بگیرید کسی که مجنون هست و عقل نداره، مغزش مشکل عملکرد داره و قاعدتا این آدم زنده ست و روح داره ولی قدرت تعقل نداره پس میشه نتیجه گرفت که تعقل یک پدیده ی کاملا مادی هست ؟ یا اصلا در همچین آدمی به نظر نمیاد اصلا غریزه ی معنوی دیده بشه . پس مجنون فطرت نداره ؟ یعنی این طور به نظر میرسه این چیزی که ما فطرت نام گذاری می کنیم یک چیز مادی هست و بس ؟
۳- به نظر میاد حتی بحث پی بردن به وجود فطرت از طریق شرایط بحرانی می تونه با متن خود کتاب علیه ش استدلال بشه. می فرمایند یک شرایط سخت رو در نظر بیارید که هیچکی نیست و در دل دریا (حدیث امام صادق (ع)) یا بیابون هستید و در خودتون دنبال کسی می گردید که کمک تون کنه و این اسمش فطرت هست. حالا متن خود کتاب داره میگه امید و حب ذات و میل به بقا از غرایز مادی هست و طبیعیه که ترکیب این غرایز به دنبال روزنه ی امیدی میگرده که به بقا ادامه بده. چرا باید اسم این رو فطرت گذاشت ؟
۴- می دونم که این موضوع مربوط به شما نیست که بخواید جواب بدید ولی به صورت کلی با اینکه درس اصول عقاید بناش بر مبنای استدلال بود از ابتدا، ولی در بحث فطرت به نظر نمیاد اونقدر قوی بر اساس استدلال پیش رفته باشه، شخص می تونه ادعا کنه که نه حدیث امام فعلا براش حجت هست نه سخن دانشمندانی مثل انیشتین و … و به همون اندک استدلالی هم که کتاب آورده، در عصر حاضر با وجود پیشرفت هایی که در زیست شناسی و هوش مصنوعی و علوم اعصاب و … شکل گرفته، ایراد زیادی میشه وارد کرد. حقیقتا من رشته م زیست شناسی نیست و به این درس فطرت که رسیدم رفتم بخونم راجع بهش از نظر زیست شناسی و بعد دیدم این موضوع فطرت یک موضوع پیچیده ست حتی به لحاظ زیست شناسی که تهش آدم رو به علیت می رسونه که چه سیستم پیچیده ای درون انسان آفریده شده که انسان با خودش راجع به خلقت اصلا به این شکل فکر کنه. به هر حال ممنون میشم اگر منابع بیشتری رو برای بررسی وجود فطرت با تکیه ی بیشتر بر استدلال معرفی کنید.
۵- سوال آخر هم ربطی به فطرت نداره ولی چون در این درس مطرح شده می پرسم، آیه ی قرآن هست که هیچ تغییر و دگرگونی در آفرینش خدا نیست، ولی به دلیل جهش های ژنتیکی ما می بینیم چیز های عجیبی در خلقت به وجود میان. مثل انسان هایی که اندام جنسی مردانه دارند ولی سایر ويژگی های بدنشون زنانه هست. یا کسانی که با بیماری پروانه ای به دنیا میایند یا هر بیماری ژنتیکی مادرزاد دیگه ای. این رو چطور توضیح میدیم ؟
خیلی ممنون از وقت و حوصله ی شما، که سوالات ما رو می خونید و جواب میدید :) خدا خیر بده بهتون.
سلام علیکم و رحمت الله.
در مورد فطرت به لینک ذیل مراجعه بفرمایید، مفید است:
https://www.sid.ir/fileserver/jf/49213954605.pdf
برای آشنایی کامل تر به لینک ذیل مراجعه بفرمایید، کتاب مناسبی است برای مطالعه شما:
https://lib.eshia.ir/10953/1/1
در مورد سوال اخیرتان، :
اما اینکه مراد از آیه چیست، باید گفت از آنجا که این جمله(ولا تبدیل لخلق الله...) بخشی از آیه است برای روشن شدن مطلب ابتدا باید به کل آیه توجه کنیم: خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده. هیچ دگرگونى در آفرینش الهى نیست؛ این است آیین استوار ولى اکثر مردم نمىدانند».
با توجه به فضا و سیاق آیه و جملات قبل و بعد این جمله، باید گفت منظور از «خلق الله» موجودات عالم تکوین نیست؛ بلکه مقصود «دین الهی» است. چنانکه در برخی تفاسیر نیز آمده و این تفسیر را به ائمه اهلبیت(ع) نیز نسبت دادهاند
اما در پاسخ این سؤال که چرا قرآن کریم از «دین الهی» تعبیر به «خلق الله» آورده و چرا قابل تغییر نیست؟ میتوان گفت: نکته تعبیر از دین الهی به خلق الله این است که رابطهی عمیقی بین عالم تکوین و تشریع وجود دارد؛ میان دستگاه «تکوین» و «تشریع» هماهنگى لازم وجود دارد، آنچه در شرع وارد شده حتماً ریشهاى در فطرت دارد و آنچه در تکوین و نهاد آدمى است، مکملى براى قوانین شرع خواهد بود.
به بیان دیگر، دین چیزى غیر از راه و روشى که بر انسان واجب است آنرا پیشه کند تا سعادتمند شود نیست. همچنانکه تمامى انواع مخلوقات به سوى سعادت خود، و آن هدفى که ایدهآل آنها است هدایت فطرى شدهاند، و طورى خلق شده، و به جهازى مجهز گشتهاند که با آن غایت و هدف مناسب است. بنابر این انسان نیز مانند سایر انواع مخلوقات دارای فطرتى است که او را به سوى تکمیل نواقص، و رفع حوائجش هدایت میکند. پس انسان داراى فطرتى خاص به خود است، که او را به سنت خاص زندگى و راه معینى که منتهى به هدف و غایتى خاص میشود، هدایت میکند، راهى که جز آن راه را نمیتواند پیش گیرد: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها». و انسان که در این نشأه زندگى میکند، نوع واحدى است که سودها و زیانهایش نسبت به بنیه و ساختمانى که از روح و بدن دارد سود و زیان مشترکى است که در افراد مختلف اختلاف پیدا نمیکند. پس انسان از این جهت که انسان است بیش از یک سعادت و یک شقاوت ندارد، و چون چنین است لازم است که در مرحله عمل تنها یک سنت ثابت برایش مقرر شود، و هادى واحد او را به آن هدف ثابت هدایت فرماید. و باید این هادى همان فطرت و نوع خلقت باشد، و به همین جهت دنبال: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها» اضافه کرد که «لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ».
خلاصه اینکه اساس سنت دینى عبارت است از ساختمان و بنیه انسانیت، آن بنیهاى که حقیقتى است واحد و مشترک بین همه افراد و اقوام، و ثابت در همه. بنابراین مفاد آیه شریفه این است که دین الهی، در حقیقت خلقتی است که قابل تغییر نیست؛ و محتوای آیه این نیست که تغییر و دگرگونی در موجودات طبیعی امکان ندارد. (برگرفته شده از سایت اسلام کوئست https://www.islamquest.net/fa/archive/fa77126)
توحید فطری
عرض سلام و ادب و قبولی طاعات طبق معمول شیوه ی بحث رو با اجازه تون بر مبنای فردی بگذاریم که دین نداره و این درس رو می خونه و سوالاتی براش پیش میاد. ۱- اگر چه موضوع غریزه حتی در حیوانات موضوع پیچیده ای هست ولی در علم زیست شناسی هر چند که نمی تونه فعلا همه ی جنبه ها رو توضیح بده اما مجموع ژنتیک، شبکه ی عصبی و تحریک کننده های محیطی تشکیل این غریزه رو میدن که منجر به بروز رفتاری مثل مهاجرت فصلی پرندگان میشه. حالا ما داریم راجع به پیچیده ترین موجود زیستی که انسان باشه صحبت می کنیم و سوال اینه که این فطرتی که ما در اسلام ادعا می کنیم وجود داره آیا همون ترکیب مغز، برنامه ریزی ژنتیکی، شبکه ی عصبی و هورمون ها و واکنش های رفتاری انسان به محرک های محیطی نیست ؟ یعنی یک چیز کاملا مادی که ربطی به روح نداره (کسی که دین نداره دلیلی برای اعتقاد به روح هم نداره) مثلا اگر یکی اینطور استدلال کنه که انسان به صورت ژنتیکی از نظر زیست شناسی، استعداد و تمایل به تشخیص پترن یا الگو داره، و به خاطر همین دنبال الگوی آفرینش و آفریننده میگرده و چیزی بیشتر از این وجود نداره، ما جواب این رو چطور میدیم ؟ یا کسی بگه اگه بشر قادر به دستکاری کد های ژنتیکی انسان بشه و بتونه این ژن رو دستکاری کنه در تولد یک نوزاد پس دیگه انسانی که متولد شده فطرتی نداره ؟ ۲- در درس می فرمایند که فطرت و عقل برگرفته از روح هستن و عقل با مغز فرق داره. در حالیکه به نظر تعقل و قدرت ادراک همون عملکرد مغز انسان هست و دلیلی بر وجود روح نیست. در نظر بگیرید کسی که مجنون هست و عقل نداره، مغزش مشکل عملکرد داره و قاعدتا این آدم زنده ست و روح داره ولی قدرت تعقل نداره پس میشه نتیجه گرفت که تعقل یک پدیده ی کاملا مادی هست ؟ یا اصلا در همچین آدمی به نظر نمیاد اصلا غریزه ی معنوی دیده بشه . پس مجنون فطرت نداره ؟ یعنی این طور به نظر میرسه این چیزی که ما فطرت نام گذاری می کنیم یک چیز مادی هست و بس ؟ ۳- به نظر میاد حتی بحث پی بردن به وجود فطرت از طریق شرایط بحرانی می تونه با متن خود کتاب علیه ش استدلال بشه. می فرمایند یک شرایط سخت رو در نظر بیارید که هیچکی نیست و در دل دریا (حدیث امام صادق (ع)) یا بیابون هستید و در خودتون دنبال کسی می گردید که کمک تون کنه و این اسمش فطرت هست. حالا متن خود کتاب داره میگه امید و حب ذات و میل به بقا از غرایز مادی هست و طبیعیه که ترکیب این غرایز به دنبال روزنه ی امیدی میگرده که به بقا ادامه بده. چرا باید اسم این رو فطرت گذاشت ؟ ۴- می دونم که این موضوع مربوط به شما نیست که بخواید جواب بدید ولی به صورت کلی با اینکه درس اصول عقاید بناش بر مبنای استدلال بود از ابتدا، ولی در بحث فطرت به نظر نمیاد اونقدر قوی بر اساس استدلال پیش رفته باشه، شخص می تونه ادعا کنه که نه حدیث امام فعلا براش حجت هست نه سخن دانشمندانی مثل انیشتین و … و به همون اندک استدلالی هم که کتاب آورده، در عصر حاضر با وجود پیشرفت هایی که در زیست شناسی و هوش مصنوعی و علوم اعصاب و … شکل گرفته، ایراد زیادی میشه وارد کرد. حقیقتا من رشته م زیست شناسی نیست و به این درس فطرت که رسیدم رفتم بخونم راجع بهش از نظر زیست شناسی و بعد دیدم این موضوع فطرت یک موضوع پیچیده ست حتی به لحاظ زیست شناسی که تهش آدم رو به علیت می رسونه که چه سیستم پیچیده ای درون انسان آفریده شده که انسان با خودش راجع به خلقت اصلا به این شکل فکر کنه. به هر حال ممنون میشم اگر منابع بیشتری رو برای بررسی وجود فطرت با تکیه ی بیشتر بر استدلال معرفی کنید. ۵- سوال آخر هم ربطی به فطرت نداره ولی چون در این درس مطرح شده می پرسم، آیه ی قرآن هست که هیچ تغییر و دگرگونی در آفرینش خدا نیست، ولی به دلیل جهش های ژنتیکی ما می بینیم چیز های عجیبی در خلقت به وجود میان. مثل انسان هایی که اندام جنسی مردانه دارند ولی سایر ويژگی های بدنشون زنانه هست. یا کسانی که با بیماری پروانه ای به دنیا میایند یا هر بیماری ژنتیکی مادرزاد دیگه ای. این رو چطور توضیح میدیم ؟ خیلی ممنون از وقت و حوصله ی شما، که سوالات ما رو می خونید و جواب میدید :) خدا خیر بده بهتون.
سلام علیکم و رحمت الله. در مورد فطرت به لینک ذیل مراجعه بفرمایید، مفید است: https://www.sid.ir/fileserver/jf/49213954605.pdf برای آشنایی کامل تر به لینک ذیل مراجعه بفرمایید، کتاب مناسبی است برای مطالعه شما: https://lib.eshia.ir/10953/1/1 در مورد سوال اخیرتان، : اما اینکه مراد از آیه چیست، باید گفت از آنجا که این جمله(ولا تبدیل لخلق الله...) بخشی از آیه است برای روشن شدن مطلب ابتدا باید به کل آیه توجه کنیم: خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده. هیچ دگرگونى در آفرینش الهى نیست؛ این است آیین استوار ولى اکثر مردم نمىدانند». با توجه به فضا و سیاق آیه و جملات قبل و بعد این جمله، باید گفت منظور از «خلق الله» موجودات عالم تکوین نیست؛ بلکه مقصود «دین الهی» است. چنانکه در برخی تفاسیر نیز آمده و این تفسیر را به ائمه اهلبیت(ع) نیز نسبت دادهاند اما در پاسخ این سؤال که چرا قرآن کریم از «دین الهی» تعبیر به «خلق الله» آورده و چرا قابل تغییر نیست؟ میتوان گفت: نکته تعبیر از دین الهی به خلق الله این است که رابطهی عمیقی بین عالم تکوین و تشریع وجود دارد؛ میان دستگاه «تکوین» و «تشریع» هماهنگى لازم وجود دارد، آنچه در شرع وارد شده حتماً ریشهاى در فطرت دارد و آنچه در تکوین و نهاد آدمى است، مکملى براى قوانین شرع خواهد بود. به بیان دیگر، دین چیزى غیر از راه و روشى که بر انسان واجب است آنرا پیشه کند تا سعادتمند شود نیست. همچنانکه تمامى انواع مخلوقات به سوى سعادت خود، و آن هدفى که ایدهآل آنها است هدایت فطرى شدهاند، و طورى خلق شده، و به جهازى مجهز گشتهاند که با آن غایت و هدف مناسب است. بنابر این انسان نیز مانند سایر انواع مخلوقات دارای فطرتى است که او را به سوى تکمیل نواقص، و رفع حوائجش هدایت میکند. پس انسان داراى فطرتى خاص به خود است، که او را به سنت خاص زندگى و راه معینى که منتهى به هدف و غایتى خاص میشود، هدایت میکند، راهى که جز آن راه را نمیتواند پیش گیرد: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها». و انسان که در این نشأه زندگى میکند، نوع واحدى است که سودها و زیانهایش نسبت به بنیه و ساختمانى که از روح و بدن دارد سود و زیان مشترکى است که در افراد مختلف اختلاف پیدا نمیکند. پس انسان از این جهت که انسان است بیش از یک سعادت و یک شقاوت ندارد، و چون چنین است لازم است که در مرحله عمل تنها یک سنت ثابت برایش مقرر شود، و هادى واحد او را به آن هدف ثابت هدایت فرماید. و باید این هادى همان فطرت و نوع خلقت باشد، و به همین جهت دنبال: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها» اضافه کرد که «لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ». خلاصه اینکه اساس سنت دینى عبارت است از ساختمان و بنیه انسانیت، آن بنیهاى که حقیقتى است واحد و مشترک بین همه افراد و اقوام، و ثابت در همه. بنابراین مفاد آیه شریفه این است که دین الهی، در حقیقت خلقتی است که قابل تغییر نیست؛ و محتوای آیه این نیست که تغییر و دگرگونی در موجودات طبیعی امکان ندارد. (برگرفته شده از سایت اسلام کوئست https://www.islamquest.net/fa/archive/fa77126)