آموزش عقائد
استاد خرد

آموزش عقائد

درس آموزش عقائد توسط استاد حجة الاسلام و المسلمین خرد در 54 جلسه تدریس شده است. درس آموزش عقائد بر مبنای کتاب اصول اعتقادات به صورت ابتدایی یک سلسه مباحث اعتقادی مورد نیاز هر فرد را بیان می‌نماید.

  • پرسش و پاسخ

  • دین و عدالت اجتماعی

    با سلام و تشکر از زحمات تون و ارائه ی این درس ارزشمند در بحث دین و تامین عدالت اجتماعی، امام رضا می فرمایند که کسی که معتقد به دین نیست از گناهان اجتناب نمی کند. یا در ادامه کتاب می فرماید که کسی که به خدا و قیامت اعتقاد نداره واژه هایی مثل عدالت، برابری و همه مسائل اخلاقی براش پوچ و بی ارزش هست. ۱- سوالی که وجود داره این هست که یک فرد بی دین می تونه اینطور استدلال کنه که “اولا گناه و اجتناب از اون باید برام تعریف بشه! چون من اعتقادی به اون منبعی که گناه رو داره تعریف می کنه ندارم! از نظر من چیزی باید ازش اجتناب بشه که زیان دنیوی داره مثلا خیلی ها خوردن مشروب رو ترک می کنند نه به دلیل دین داری بلکه به خاطر تاثیرات بدی که روی خودشون و زندگی شون می ذاره. و گناهی که تاثیر اخروی داره هم از نظر من از اعتبار ساقط هست چون من اصلا اعتقادی به معاد ندارم. به عنوان مثال فرض در جوامع غربی دست دادن به نامحرم یک امر رایج و بخشی از فرهنگ و حتی نشانه ی احترام هست. حالا شخص بی دینی که به شکل عقلانی بناست باهاش بحث بشه و تاثیر اخروی از نظرش بی معنی هست و قائل به تاثیر بد دنیوی هم برای این فعل نیست، این موضوع رو نه در راستای عدالت اجتماعی می بینه نه منطقی بلکه حتی ممکنه بعضی از احکام دین رو که برای خودش توجیه منطقی نداره، محدودیت های نه تنها بی اساس بلکه بر اخلاف اخلاق اجتماعی خودش ببینه.” الان ما در جوامع غربی شاهد آزادی همجنسگرایی هستیم که در یک کشور دینی ابدا پذیرفته شده نیست. و از نظر یک فرد بی دین آزادی همجنسگرایی به عدالت اجتماعی چه بسا نزدیک تره چون این طور جامعه ای داره یک قشری که جامعه ی دینی جایی براش قائل نیست رو در خودش جا میده و از نظرش این قشر ضرری هم برای جامعه ندارند. ۲- یا استاد می فرمایند که بدون دین جامعه مثل وحوش هست و هر کسی آزاده هر فسادی بکنه و از ترس قانون و … هست که جلوگیری میشه. سوال اینه که به نظر میاد به این شکل ما داریم عقلانیت انسان رو کاملا زیر سوال می بریم. چون داریم میگیم انسان بدون دین مثل حیوانی هست که یا باید آزادانه هر کاری می خواد بکنه یا با تنبیه و زور جلوش گرفته میشه. این رو یک فرد بی دین نه تنها درک نمی کنه بلکه توهین به شعور خودش می دونه. در نظر بگیرید مثال نقض ترین موردی که داریم کشور سوییس هست که توش هر قانونی که وضع میشه مستقیما توسط مردم وضع میشه ! یعنی حتی حکومت به این شکل نیست که دولت یا مجلس تصمیم بگیرن بلکه همه چی مبتنی بر عقل جمعی ست و بابت هر چیزی رای گیری میشه و این کشور از موفق ترین کشور ها در عرصه ی عدالت اجتماعی هست. چه بسا یک فرد بی دین در سوییس استدلال کنه که حدودی که به عنوان جریمه بر گناهان توی اسلام تعریف شده انسانی نیست !!! مثل اعدام و قطع دست و سنگسار و … چون اصلا این جرایم تعریف نشده در کشورش و نهایتا حبس و جریمه مالی وجود داره. پس اگر جلوگیری به دلیل ترس و زوری هم وجود داره مربوط به جامعه اسلامی میشه نه جامعه ی بی دین اون آدم. ۳- مساله دیگری که وجود داره این هست که ما میایم ضرورت وجود دین به دلیل تاثیرش بر عدالت اجتماعی رو مطرح می کنیم بعد یک جامعه ی غیر دیندار که عدالت اجتماعی رو رعایت کرده در نظر میگیریم و میگیم چون جوامع دیندار دین رو کامل اجرا نمی کنن فوایدش رو نمی بینن و جامعه ی غیردیندار چون بدون اعتقاد به دین این مسائل رو رعایت می کنه فوایدش رو میبینه. خب بحث همینه ! ما خودمون داریم نقش اعتقاد به دین رو از بین می بریم چون اون جامعه نه از طریق دین بلکه از طریق عقلانیت خودش به این احکام و قواعد رسیده. پس دین این وسط چه کاره ست ؟ مثل این می مونه که به کسی بگی آقا بیا به من ایمان بیار این دارویی که من میگم به این شکل بخوری فلان فایده رو داره. شخص میگه آقا من خودم دارم این رو می خورم و از فایده ش هم بهره مندم ایمان به تو چه فایده ای برام داره ؟ بنابراین بحث ما شبیه به اینه که فایده ای رو به عنوان دلیل بر حقانیت چیزی مطرح می کنیم که شخصی که از طریق عقلانیت به همون فایده رسیده، حقانیت اون چیز براش بی معنی میشه چون عملا دلیل حقانیت مذکور رو از اون چیز سلب کردیم. خدا خیرتون بده. تشکر

  • جواب اول: گناه به دو قسم تقسیم می شود: الف: گناهان اخلاقی صرف، یعنی کار هایی که از نظر اخلاقی (بدون ارتباط با دین خاصی) مذموم است، مثل ظلم، بی احترامی، خیانت در امانت و .... این نوع گناهان ارتباطی به دین ندارد و عقل انسان ها آن ها را مذموم می دانند ب: گناهان فقهی: مانند دست دادن به نامحرم، رابطه نامشروع و .... سخن شما در مورد گناهان فقهی صحیح است که اگر کسی اعتقادی به آخرت نداشته باشد، اعتباری برای این گناهان قائل نیست. مقصود کتاب: کسی که اعتقادی به آخرت، یعنی روز جزاء و پاداش نداشته باشد، دلیلی ندارد که خود را محدود به اخلاق یا هر چیزی دیگری کند، یعنی اگر لذت گرای مطلق شود و بگوید: هر کاری که بیشترین لذت را برای من داشته باشد انجام میدهم، اشکالی ندارد گزینه ای نیست که او را محدود کند. پس کسی که اعتقاد به آخرت ندارد قاعدتا منفعت گرا می شود و معیار انجام دادن کارها و ترک کار ها، منفعتی است که می برد، و یکی از مهمترین منفعت ها، لذت است لذا قاعدتا انسانی که خدا و قیامت را قبول ندارد، بدون هیچ محدودیتی منفعت گرا و لذا گرا می شود. البته امکان دارد موردی را معرفی کنید که اعتقاد به خدا و آخرت ندارد ولی اخلاقی زندگی می کنند، ولی این موارد استثناء است، اگر اعتقاد به خدا و اخرت نباشد، دلیلی ندارد کسی اخلاقی زندگی کند، مگر این که منفعت و لذت خود را در اخلاقی زندگی کردن بیابند. البته مقصود این نیست که هر کسی اسمش دین دار بود، اخلاقی زندگی می کند، بسیاری اسمشان دین دار است ولی در واقع دین دار نیستند. جواب دوم: سخن شما صحیح است، که انسان ها می توانند دین نداشته باشند ولی قانونمند زندگی کنند، یکی از نظریه ها در مورد دین این است که دین اگر درست اجرا شود می تواند هم دنیا و هم آخرت را تامین کند ولی بسیارند که معتقدند هدف اصلی دین سعادت ابدی و ساختند عالم آخرت و در ساختن دنیا تاثیر چندانی ندارد. ولی این سخن که اگر دین نباشد، انسان ها نمی توانند دنیایشان را مدیریت کند، سخن صحیحی به نظر نمی رسد. پس: اجرای واقعی دین، تاثیر مثبت در دنیا، و تاثیر صد در صدی در آخرت دارد ولی این گونه نیست که بدون دین نمی تواند در دنیا زندگی کرد یا نمی تواند زندگی به ظاهر پیشرفته ای داشت. نکته مهم: دین بسیار به عقلانیت دعوت می کند. به نظم، به احترام حقوق و به استفاده از عقل. این که مسلمانان متأسفانه از این امور استفاده نمی کنند مشکل خودشان است. جواب سوم: حق با شماست، این دلیل، دلیل محکمی نیست، لذا بهتر است ضرورت دین از جنبه آثار آن در سعادت ابدی مطرح شود. نکته مهم: سعادت ابدی انسان در گروه زندگی صحیح دنیایی است، یعنی در دنیا باید به گونه ای زندگی کرد که بتواند سعادت ابدی را فراهم کند، لذا بسیاری از دستورات دینی به روش زندگی دنیایی باز می گردد تا از آن طریق سعادت ابدی تأمین شود، مثلا در دنیا ظلم به دیگران ممنوع است، رابطه همجنس ممنوع است، نکاح آدابی دارد و .... پس، ما ضرورت نیاز به دین را تحت سعادت ابدی باید تبیین کنیم، ولی اگر بخواهیم آخرت و سعادت ابدی را در نظر نگیریم، اثبات ضرورت دین توسط عدالت اجتماعی، واقعا مشکل است، و نقض های فراونی وارد است. (تایید اشکال شما)

  • با سلام. تشکر از پاسخ تون جواب اول: اینکه می فرمایید "اگر اعتقاد به خدا و آخرت نباشد، دلیلی ندارد که کسی اخلاقی زندگی کند، مگر اینکه منفعت و لذت خود را در اخلاقی زندگی کردن بیابد" مثال نقض فراوان دارد و مشکل هم همین است. خاطرم هست با یک آتئیست صحبتی داشتم و ایشون خیلی جدی گفتند: "چرا فکر می کنی حتما باید مسلمون بود تا اخلاق داشت یا انسانی زندگی کرد؟" همون طور که شما گناه رو به دو قسم اخلاقی صرف و فقهی تقسیم می کنید، کار خوب رو هم می تونید به این دو دسته تقسیم بندی کنید. جایی که مساله ی انسانیت مطرح میشه انسان ها بدون دین هم نقششون رو ایفا می کنند. مثل انواع خیریه ها که وجود داره، یا احساس مسئولیت نسبت به هم نوعان یا آیندگان یا عشق به وطن و همسر و خیلی از شئون اخلاقی دیگه که نشات گرفته از دین نیست و یک فرد بی دین هم می تونه اون ها رو داشته باشه و این موضوع خیلی خیلی بیشتر از استثنا هست. با این تفاسیر از نظر یک فرد بی دین، دین فقط و فقط مانع انجام گناه های فقهی و باعث انجام کار خیر فقهی مثل نماز و روزه و ... میشه، اون فرد بی دین هم که به اون فقه اصلا اعتقادی نداره و اتفاقا چه بسا شبهه های فراوانی به همون فقه وارد کنه که از نظرش خلاف اخلاق و انسانیت و ... هست، مثل همون مساله ی عدم پذیرش همجنس گرایی در دین یا حدودی که در دین وجود داره و ... همون طور که فرمودین اثبات ضرورت دین توسط عدالت اجتماعی دارای نقض های فراوانی هست و به نظر این قسمت کتاب برای یک فرد بی دین اصلا و ابدا پذیرفتنی نیست. همون طور که در سوال دیگه هم مطرح کردیم استنباط من این هست که در مساله ی اثبات ضرورت دین برای یک فرد بی دین، اصل مطلب پاسخ گویی به سوالات اساسی مبدا و معاد و آفرینش هست.

  • سلام علیکم و رحمت لله. به چند نکته دقت نمایید: اخلاقی زندگی کردن وقتی که به نفع شما نباشد، چه دلیلی دارد؟ شما نقض می کنید که بسیاری هستند که که مسلمان نیستند، ولی اخلاقی زندگی می کنند، در حالی که مقصود من ، اسلام تنها نبود، اعتقاد به خدا، کارما، تناسخ و ... این ها هم موجب زندگی اخلاقی می شود، کسی که منکر هر نوع خدا، کارما، تناسخ، و عکس العمل اعمال باشد، هیچ دلیلی برای اخلاقی زندگی کردن ندارد مگر نفع یا لذتی اگه برای او داشته باشد. دقت بفرمایید که بسیاری از خیرین، کسانی هستند که اعتقادی به ماوراء دارند، یا خدا، یا تناسخ یا .... کسی که مطلقا منکر همه است، نهایتا می تواند قانونی زندگی کند نه اخلاقی. البته قبول دارم که برخی معتقد هستند که اخلاق می تواند کاملا از اعتقاد به خدا جدا باشد، و استدلال های خوبی هم ارائه کرده اند (اخلاق سکولار) در مثال های نقضی خودتان خوب فکر کنید، منکر همه نوع ماوراء (خدا، تناسخ ...) به خاطر لذتی که می برد امکان دارد به دیگری نیکی کند، نهایت همین است، اگر هم لذتش این باشد که به دیگری تجاوز کند، حق دیگری را بگیرد، (ترس از قانون، طرد اجتماعی، بی آبرویی و ... نباشد) چه دلیلی دارد از لذتی که می تواند به دست آورد، چشم پوشی کند. باز هم دقت بفرمایید. البته منطقا مسئله گناه و ... بعد از اثبات مبدء و معاد باید باشد.

برای ارسال سوال لطفا وارد شوید.
  • بهترین پرسش_پاسخ‌ها
    ارتباط با کارشناس
    مطالب تخصصی دینی_حوزوی
×
کارایی بهتر در اپلیکیشن
ارتباط با ما