معرفی اجمالی:
در ترم اول و معرفی درس درآمدی بر منطق، مباحثی همچون معرفی علم منطق، موضوع و فایده علم منطق و تاریخچه آن بیان شد؛ لذا در این نوشتار به ابعاد دیگری از معرفی این علم میپردازیم.
وجه تسمیه منطق:
این دانش در زبان یونانی «لُوغیا» و در سریانی «مِلیلُوثا» و در عربی «منطق» نامیده میشود. منطق برگرفته از نطق است و نطق به سه معناست:
۱- قوه ناطقه که درک معقولات با آن صورت میگیرد.
۲- نطق داخلی که معقولاتِ حاصل در نفس انسانی یا قوهای است که معانی در آن ارتسام مییابد.
۳- نطق خارجی که عبارت از الفاظ است و مقصود نهفته در نهاد گوینده را روشن و مکشوف میدارد.
این دانش را از آن روی منطق گفتهاند که با به دست دادن قوانینی، قوه ناطقه را در هر دو ناحیه نطق داخل و نطق خارج به راه درست هدایت کرده و از اشتباه باز میدارد. از آنجا که منطق به کیفیت عمل ذهنی تعلق دارد، به آن صناعت منطق میگویند؛ چرا که دانشهای مربوط به کیفیت عمل را صناعت مینامند.
علوم آلی و اصالی:
دانشمندان، علوم را به علوم آلی و علوم اصالی تقسیم نمودهاند. علوم آلی یا نظیر ادبیات است که از جمله علوم اعتباری است و آلت و ابزاری بیش نیست؛ چرا که فقط برای درست گفتن و نوشتن کاربرد دارد و مطلوب بالذات نیست و یا همانند علم منطق است که انسان مسائل منطقی را فرا میگیرد تا در هنگام اندیشه و تفکر درست بیندیشد و صحیح فکر کند. کاری که منطق با تفکر میکند مشابه کاری است که ادبیات با تلفظ دارد. یک گوینده یا نویسنده باید مراقب زبان و قلم خود، و یک متفکر باید مراقب ذهن خود باشد. این گونه از علوم چه اعتباری و چه غیر اعتباری، علوم ابزاری هستند.
علم آلی آن علمی است كه آلت (ابزار) برای علم ديگر باشد. مثل رياضيات برای علوم طبيعی يا منطق نسبت به علوم عقلی و اصول فقه نسبت به فقه و ... . علم اصالی آن علمی است كه مطلوب بالذّات باشد؛ مانند علم فقه.
نکته: يك علم ممكن است به اعتباری آلی و به اعتبار ديگر اصالی باشد.
برخی با توجه به این نکته که تمام علوم نیازمند منطقاند گفتهاند منطق خودش علم نیست؛ زیرا اگر علم باشد با توجه به اینکه تمام علوم نیازمند منطق هستند خود منطق نیز به دلیل علم بودن نیازمند علم منطق است و این از مصادیق دور باطل است. کسانی همانند ابن سینا در رد آن گفتهاند: اولاً تمام علوم نیازمند به منطق نیستند، بلکه علوم نظری نیازمند به منطقاند نه علوم بدیهی و علم منطق نیاز به منطق ندارد، چرا که بدیهی است. ثانیاً آلی و ابزاری بودن علم منطق، آن را از علم بودن خارج نمیکند. علوم دیگری هستند که در عین اتفاق نظر بر علم بودنشان ابزار برای علوم دیگراند. از باب نمونه قواعد زبانی و ادبیات، ابزار برای زبان و هندسه، ابزار برای هیئت است.
بنیانگذاران علم منطق:
همانگونه که در معرفی علم منطق گذشت؛ منطق (به معنای اندیشیدن و تفکر و استدلال و برای شناخت امور مجهول از امور معلوم استفاده کردن) یک دانش فطری است؛ لذا همزمان با خلقت انسان در نهاد او وجود داشته است و به همین جهت ممکن است در برخی زمانها کسانی بودهاند که درباره منطق چیزی گفته و یا تدوین کرده باشند.
نخستین کسی که قواعد ذهن آدمی را به دست آورد و با ترتیبی خاص و منظم، مدون ساخت و بسیاری از قوانین آن را خصوصا در مبحث قیاس، با دقت اعجابانگیز و ابتکار خویش استخراج کرد، ارسطو است.
باید به یک نکته مهم توجه داشت که درست نیست ارسطو را موسس و سازنده یا خالق منطق بخوانیم؛ زیرا منطق، قواعد ذهن انسانی است که همه انسانها بر اساس این قواعد، فکر و استدلال میکنند و زندگی خود را بر پایه آنها بنا نهادهاند.
به عبارت دیگر، منطق همانند قواعد و قوانین طبیعی است که در تمامی اشیا و جانداران، برقرار است و دانشمندان، میکوشند تا این قوانین را به دست آوردند.
ارسطو تنها کاری که کرد این بود که این قواعد را با جهد و کوشش فکری بسیار، استخراج کرد و آنها را منظم و مدون ساخت. شاهد این امر، این است که خود وی این دانش را تحلیل نامید؛ یعنی چیزی وجود داشته و سپس او به تجزیه و تحلیل آن پرداخته است. عنوان منطق را اولین بار، شارحان آثار ارسطو به این فن، اطلاق کردند و بعد از اسکندر افرودیسی، استعمال لفظ منطق برای این علم، عمومیت یافت. متفکران مسلمان، برای منطق، ارزش و اعتبار بالایی قائل بودند و گاهی آن را منطق و گاهی میزان مینامیدند. چنانکه در نظر فارابی، این علم در راس تمام علوم جای دارد؛ زیرا احکام و قوانین منطقی در تمام علوم و رشتهها جاری و برقرار است.
درباره کتاب:
کتاب «المنطق» اثر محمدرضا مظفر «متوفای ۱۳۸۳ قمری»، کتابی است در موضوع علم منطق که به زبان عربی نگارش یافته است. این اثر مجموعه درسهای ارائه شده مؤلف از سال ۱۳۷۵ قمری در دانشکده «منتدی النشر» میباشد و به عنوان متن مهم درسی جایگاهی ویژه را به خود اختصاص داده است.
در بسیاری موارد، مطالب با شیوهای ابتکاری، که حاصل سالها تدریس است به گونهای بیان شده که نوآموز را به آسانترین وجه به فهم مقصود سوق میدهد. از امتیازات مهم این کتاب وجود تمرینهای مناسب در جای جای آن است که دانشجویان را در تطبیق قواعد و به کارگیری عملی آنها ورزیده میکند.
همچنین در کتاب «المنطق»، مبحث «صناعات خمس» به گونهای شایسته و با تفصیلی مناسب و درخور طرح گشته است؛ درحالیکه در دیگر کتابهای منطقی، کمتر به این مبحث مهم توجه شده است.کتاب المنطق با بیان روان و ساده، تمارین کاربردی و ذکر تفصیلی بخشهای مختلف منطق، سالهاست به عنوان کتاب رسمی حوزههای علمیه شناخته میشود.
ترتیب بندی کلی مباحث این کتاب به شرح زیر است:
جزء اول: شامل مباحث مقدماتی مثل سخن ناشر، تعریف علم منطق، تصور و تصدیق، مباحث منطق و... . باب اول: مباحث الفاظ (علت نیاز به مباحث الفاظ، دلالت، تقسیمات الفاظ و...).
باب دوم: مباحث کلی (کلی و جزئی، کلیات خمس، حمل و اقسام آن و...).
باب سوم: معرِّف و تقسیم (مقدمه، تعریف و اقسام تعریف، شروط تعریف، اصول قسمت، انواع تقسیم و...).
جزء دوم:
باب چهارم: قضایا و احکام آنها.
فصل اول: قضایا (تعریف قضیه و اقسام آن، موجبه و سالبه، اجزاء قضیه و...).
فصل دوم: احکام قضایا و نسبت بین قضایا (تناقض، شروط تناقض، عکسها و شروط آنها، برهان و...).
باب پنجم: مباحث استدلال (طریقههای استدلال، قیاس و مباحث آن، استقراء و مباحث آن، تمثیل و مباحث آن و...).
جزء سوم:
باب ششم: صناعات خمس (یقینیات، مظنونات، مشهورات و...).
فصل اول: صناعت برهان و مسائل مربوط به آن.
فصل دوم: صناعت جدل و مباحث مربوط به آن.
فصل سوم: صناعت خطابه و مباحث مربوط به آن.
فصل چهارم: صناعت شعر و مباحث مربوط به آن.
فصل پنجم: صناعت خطابه و مباحث مربوط به آن.
نکته: در مورد مولف محترم این کتاب یعنی مرحوم مظفر، در معرفی درس «عقائد الامامیه» ترم دوم، مطالبی گردآوری شده است که علاقهمندان میتوانند به آن مراجعه نمایند.