
37 عدد

پایه 3 - ترم 2

43:24:00 ساعت

انجمن تخصصی
نمونه ای از سرفصل های دروس
- عدل خداوند
- ادامه عدل خداوند
- ادامه عدل خداوند
- ادامه عدل خداوند
- ادامه عدل خداوند
- ادامه عدل خداوند
- ادامه عدل خداوند
- ادامه عدل خداوند
- ادامه عدل خداوند
- ادامه عدل خداوند
توضیحات درس
معرفی استاد
پرسش و پاسخ
معرفی علم عقائد (کلام اسلامی):
درباره علم عقائد یا همان علم کلام، در ترم یک و معرفی درس آموزش عقائد، به نکاتی از قبیل: معرفی علم کلام، تقلید در مسائل اعتقادی، موضوع علم کلام، فائده علم کلام و تاریخچه و منشا پیدایش علم کلام پرداخته شد که علاقهمندان میتوانند به مطالب بیان شده مراجعه نمایند.
معرفی کتاب، فصلها و عناوین:
«اَلْبابُ الْحادی عَشَر» کتاب کلامی معروف شیعی، باب یازدهم از منهاج الصالح فی مختصر المصباح که علامه حلی (متوفی ۷۲۶ ق) به خواهش وزیر محمد بن محمد قوهدی نوشته و در آن مصباح المُتَهَجِّد شیخ طوسی (متوفی ۴۶۰ ق) را که در ادعیه و عبادات است خلاصه کرده است. ایشان تلخیص خود را ده باب گردانیده و سپس از جهت آنکه شناخت عبادت و دعا، فرعِ شناخت معبود و مدعو است و صحت عبادت بستگی به صحت اعتقاد و ایمان دارد؛ بابی به نام باب یازدهم (الباب الحادی عشر)، در شناخت اصول دین به آن افزوده است. علامه حلی در این بابِ یازدهم، از اصول دین آنچه را به اجماعِ علما بر هر مسلمانی واجب است چنین برمیشمارند: شناخت خدا و صفات ثبوتیه و سلبیه او و آنچه بر او صحیح و از او ممتنع است و شناخت نبوت و امامت و معاد. ایشان این باب را در هفت فصل قرار داده است:
فصل اول: در اثبات واجب الوجود.
فصل دوم: در صفات ثبوتیه او که عبارت است از قدرت و اختیار، علم، حیات، اراده و کراهت، ادراک، قدیم و ازلی و باقی و ابدی بودن او، تکلم، صدق.
فصل سوم: در صفات سلبیه او که عبارت است از مرکب نبودن، جسم و عرض و جوهر نبودن، لذت و الم نداشتن، متحد به چیزی نشدن، محل حوادث نبودن، رؤیت بصری نداشتن، شریک نداشتن، از معانی و احوال به دور بودن.
فصل چهارم: در عدل که اختیار بشر و استحاله قبح بر خداوند و لطف او را به اثبات میرساند.
فصل پنجم: در نبوت که پس از تعریف واژه «نبی» به اثبات نبوتِ پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله و وجوب عصمت ایشان و اینکه ایشان فاضلترین مردمان بوده و از دنائت پدران و ناپاکی مادران و رذائلِ خُلقی و عیوبِ خَلقی برکنار هستند میپردازد.
فصل ششم: در امامت (ریاست عامه در امور دنیا و دین برای یک شخص به عنوان نیابت از پیغمبر) که آن را عقلاً واجب میداند و بیان میکند که امام باید معصوم و منصوصٌ علیه و فاضلترین مردمان باشد. سپس از راههای عقلی و نقلی به ذکر امامت بلافصل علی بن ابیطالب علیهالسلام پس از پیغمبر صلیاللهعلیهوآله میپردازد.
فصل هفتم: در معاد که آن را از طریق عقلی ثابت میکند و سپس آیاتی را که بر آن دلالت دارد شرح میدهد؛ در این فصل مسئله ثواب و عقاب و توبه و امر به معروف و نهی از منکر بیان شده است.
باب حادی عشر از جهت اختصار و جامعیت مورد توجه اهل علم واقع شد؛ چنانکه جدا از ده باب دیگر نسخ و تدوین و طبع شد و شروح و تعلیقات فراوانی را بر آن نگاشتند. مؤلفِ الذریعَه متجاوز از بیست شرح برای آن یاد کرده است. از میان شروح باب حادی عشر شرح فاضل مقداد (متوفی ۸۲۶ ق) به نام «النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر»، بیش از شروح دیگر مورد توجه اهل علم و تدریس در مدارس و حوزهها قرار گرفته و بارها طبع و نشر شده است. اخیراً نیز تصحیحی انتقادی از آن، همراه با شرحی مزجی از ابوالفتح بن مخدوم الخادم الحسینی العربشاهی (متوفی ۹۷۶ ق) به نام مفتاح الباب، صورت گرفته و تحت عنوان الباب الحادی عشر للعلامه الحلی مع شرحیه... چاپ شده است.
از باب حادی عشر و شرح فاضل مقداد ترجمههای متعددی به فارسی شده که معروفترین آنها الجامع فی ترجمه النافع از حاجی میرزا محمدعلی حسینی شهرستانی (متوفی ۱۳۴۴ ق) است. ترجمه ای نیز به زبان انگلیسی توسط میلر صورت پذیرفته که در ۱۹۲۸ میلادی در لندن چاپ شده است.
درباره مولف:
حسن بن یوسف بن مطهّر حلّی (۶۴۸-۷۲۶ ق) معروف به علامه حلّی فقیه و متکلم شیعه در قرن هشتم هجری بودند. ایشان بیش از ۱۲۰ کتاب در رشتههای مختلف علمی مثل اصول، فقه، تفسیر، منطق، کلام و رجال نگاشتهاند که برخی از آنها در حوزههای علمیه شیعه جزء منابع تدریس و تحقیق به شمار میآیند. ایشان در گسترش فقه شیعه نقشی مهم داشتند و نیز مبانی کلامی و اعتقادی شیعه را با تکیه با مبانی عقلی تبیین کردند. کتابهای الباب الحادی عشر و کشف المراد ایشان که شرح تجرید الاعتقاد خواجه طوسی است جزء منابع اصلی مطالعه اعتقادات شیعیان به شمار میرود. نهج الحق و کشف الصدق، خلاصة الاقوال، الجوهر النضید، تذکرة الفقهاء، قواعد الاحکام و مختلف الشیعه معروفترین آثار ایشانند. علامه حلی نخستین شخصیتی بودند که با لقب آیت الله خوانده شدند. قطب الدین رازی، فخرالمحققین، ابن معیه و محمد بن علی جرجانی از معروفترین شاگردان ایشان بودند. حضور ایشان در ایران و در دربار سلطان محمد خدا بنده نقش موثری در رواج مذهب شیعه در ایران داشته است.
زندگی و تحصیل علم:
حسن بن یوسف بن مطهّر حلّی، معروف به علامه حلّی در شب جمعه ۲۹ رمضان سال ۶۴۸ قمری در حلّه به دنیا آمدند. پدرشان یوسف بن مطهر از متکلمان و عالمان علم اصول در حلّه بودند. ایشان چند سال بیشتر نداشتند که با راهنمایی پدرشان برای یادگیری قرآن به مکتب رفتند و خواندن و نوشتن را در مکتب آموختند. سپس مقدمات و ادبیات عرب و علوم فقه، اصول فقه، حدیث و کلام را نزد پدر و داییشان محقق حلّی آموختند. ایشان در ادامه، علوم منطق، فلسفه و هیئت را نزد اساتید دیگر، به ویژه خواجه نصیر الدین طوسی فراگرفتند و قبل از رسیدن به سن بلوغ به درجه اجتهاد نائل شدند. علامه حلّی به سبب کسب فضیلتهای بسیار در سن کم در نزد خانواده و دانشمندان به جمالالدین مشهور شدند.
جایگاه علمی:
پس از وفات محقق حلّی در سال ۶۷۶ قمری که مرجعیت شیعیان را بر عهده داشتند؛ شاگردان ایشان و دانشمندان حلّه پس از جستجوی فردی که شایستگی زعامت و مرجعیت شیعیان را داشته باشد علامه حلّی را برای این امر مهم مناسب یافتند و ایشان در ۲۸سالگی مرجعیت شیعه را بر عهده گرفتند. علامه نخستین فردی بودند که به علت فضل و دانش بسیارشان با لقب آیت الله خوانده شدند. ابن حجر عسقلانی ایشان را «آیة فی الذکاء» خوانده است. شرف الدین شولستانی، شیخ بهایی و محمد باقر مجلسی، در اجازهنامههایی که برای شاگردان خود نوشتهاند، از علامه حلّی با عنوان «آیت الله فی العالمین» یاد کردهاند.
تالیفات:
علامه حلّی در علوم مختلفی چون فقه، اصول فقه، کلام، حدیث، تفسیر، رجال، فلسفه و منطق آثار بسیاری تألیف کردند. درباره تعداد این تألیفات اختلاف است. علامه حلّی خود در خلاصة الاقوال ۵۷ اثر برای خودشان ذکر میکنند. سید محسن امین در اعیان الشیعه مینویسد: «تالیفات علامه بیش از یکصد کتاب است و من ۹۵ کتاب او را دیدهام که بسیاری از آنها چندین مجلدند.» ایشان همچنین میگویند کتاب الروضات آثار علامه را حدود هزار کتاب تحقیقی دانسته است. میرزا محمد علی مدرس نیز در ریحانة الادب، ۱۲۰ اثر و کتاب گلشن ابرار، حدود ۱۱۰ اثر برای علامه نام بردهاند. از آثار معروف علامه حلّی میتوان به مختلف الشیعه و تذکرة الفقهاء در علم فقه، کشف المراد، باب حادی عشر و منهاج الکرامه در علم کلام، خلاصة الاقوال در علم رجال و الجوهر النضید در علم منطق اشاره کرد. علامه دو کتاب در اصول عقاید شیعه به نامهای نهج الحق و کشف الصدق و نیز منهاج الکرامه را تالیف نموده و به رسم تحفه به پیشگاه اولجایتو بردند.
ملاقات با امام زمان علیهالسلام:
داستان نخست مربوط به نیمه تمام ماندن کتابی است که علامه حلّی از یکی از علمای اهل سنت امانت گرفته بودند تا از آن نسخه برداری کنند. ولی نیمه شب خواب مانع نوشتن میشد در این هنگام امام مهدی عجاللهتعالیفرجهالشریف وارد شده و از علامه میخواهند که ادامه کار استنساخ را به ایشان واگذار کند. علامه حلی پس از بیداری میبینند که نسخه برداری کتاب تمام شده است. قدیمیترین منبع ماجرا، کتاب مجالس المومنین نوشته قاضی نورالله شوشتری است. شوشتری برای این ماجرا منبع مکتوبی ذکر نکرده و میگوید این ماجرا در بین مؤمنین مشهور است.
ماجرای دوم در کتاب قصص العلماء نوشته تنکابنی نقل شده است. و بر اساس نقل ایشان در یکی از سفرهای علامه حلّی به کربلا ایشان در میان راه با سیدی همراه میشوند و پس از گفتگو با ایشان متوجه میشوند که ایشان شخص بسیار عالمی هستند و مسائل مشکل علمی خود را با ایشان در میان میگذارند و جواب میگیرند و در این بین از ایشان سوال میکنند که آیا در زمان غیبت کبری امکان ملاقات با امام عصر عجاللهتعالیفرجهالشریف وجود دارد؟ و همزمان تازیانه از دستشان میافتد آن شخص تازیانه را از زمین برداشته به علامه میدهند و جواب میدهند که چگونه ممکن نباشد در حالیکه دست او هم اکنون در دست توست. علامه حلّی متوجه میشود که آن شخص خود امام مهدی عجاللهتعالیفرجهالشریف هستند و خود را به پای ایشان میاندازند.
تنکابنی برای این داستان منبعی ذکر نکرده و آن را به عنوان داستانی که در السنه و افواه (زبانها و دهانها) مشهور است نقل میکند. شاهدی که تنکابنی برای تأیید داستان ذکر میکند آن است که در مکالمه بین علامه و آن شخص، ایشان آدرس حدیثی در کتاب التهذیب شیخ طوسی را به علامه میدهند که علامه متوجه آن حدیث نبوده است. علامه پس از بازگشت به منزل آن حدیث را یافته و در حاشیه آن مینویسند که امام عصر عجاللهتعالیفرجهالشریف مرا به این حدیث راهنمایی کردهاند. تنکابنی ماجرا را از شخصی به نام ملا صفرعلی لاهیجی شاگرد سید محمد صاحب مناهل نقل کرده است. لاهیجی از استادش سید محمد نقل میکند که آن کتاب و آن یادداشت علامه حلی را دیده است.
وفات:
علامه حلّی پس از مرگ سلطان محمد خدابنده در سال ۷۱۶ قمری به شهر حلّه بازگشتند و تا آخر عمر در آنجا اقامت گزیدند. ایشان سرانجام در ۲۱ محرم ۷۲۶ قمری در سن ۷۸ سالگی، در شهر حلّه وفات یافتند و در حرم امیرالمؤمنین علیهالسلام به خاک سپرده شدند.