بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکِ یا زوجة وصی رسول الله السلام علیکِ یا عزیزة الزهراء السلام علیکِ یا اُمَّ البُدور السَّواطع یا فاطمة بنت حِزام الکِلابیه المُکَنّاة باُمِّ البنین و رحمت الله و برکاته.
سلام بر صبر!
سلام بر استقامت بانوی بزرگ مدینه حضرت ام البنین علیهاالسلام!
آسمانی که چهار قرص ماهش را بی هیچ چشم داشتی تقدیم کربلا کرد، مادری که چهار ستون قامتش فرو ریخت؛ اما باز، ایستاد و پژواک کربلا را در مدینه انعکاس داد!
این، بقیع است و بزرگ بانویی که آخرین قدم زمینیاش را بر آن گذاشته، حضرت «ام البنین» علیهاالسلام مادر «وفاداری»، مادر «صبر» و «استقامت»، مادر «چهار قرص ماه» است و دامانی که ادامه دامان حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام بود تا امام حسین علیهالسلام سر بر آن بگذارند، تا بیبی زینب کبری علیهاالسلام، بی هیچ دغدغه، غصههایش را در آن مویه کند، تا عموی تشنگان کربلا، وفاداری را، و گذشت را از آن بیاموزد.
حضرت ام البنین علیهاالسلام، مادر داغدار مدینه بود، اما ایستاد؛ ایستاد و کربلا را در مدینه، پنجره در پنجره سرود و کربلا را در کوچههای مدینه جاری ساخت.
حالا مدینه مویه میکند؛ و بقیع، ماتمی دیگر را در دامن میکشد و اشک میریزد. آه، آن روز هم که قبری در مدینه گم شد، آیا بقیع بود که اشک میریخت؟!
اینجا بقیع است...و این مزار مادری که شیرزن بود و شیرپرور؛ دلیر بود و دلیرپرور، غیور بود و غیورپرور، مادری که اگرچه درکربلا نبود اما دلش را برای همیشه در کربلا گذاشت!
اینجا مزار مادری است که آموزگار عشق و ارادت بود و آنگاه که قدم به خانه امیرالمؤمنین علیهالسلام نهاد؛ سایه مهربانیاش را پناه کودکان داغدیده بانوی دو عالم نمود. آمده بود تا نه بانوی خانه که کنیز کودکان یتیم حضرت زهرا علیهاالسلام باشد و با این خاکساری عاشقانه، ادب و عشق را به دردانههایش بیاموزد تا در قیام سرخ عاشورا سهیم باشد...
اینجا بقیع است و این مزار مادری که عمری فاطمی زیست و اکنون همه تاریخ به ادب و نجابت و وقارش سوگند میخورد. هنوز طنین صدایش را میتوان شنید.
لاتَدعُونّی ویکَ ام البنین، تذکّرینی بلیوث العرین
کانت بنونَ لی اُدعی بِهِم، وَالیَوْمَ أصبحتُ وَ لا مِن بَنین
أربعةُ مِثلَ نُسورُ الرّبی، قَد وَاصَلوا الموَتَ بِقطعِ الوَتین
ای زنان مدینه! دیگر مرا ام البنین مخوانید و مادر شیران شکاری ندانید.
من فرزندانی داشتم که به خاطر آنها مرا ام البنین میگفتند، ولی اکنون دیگر برای من فرزندی نمانده و همه را از دست دادهام. آری، من چهار باز شکاری داشتم که آنها را هدف تیر قرار دادند و سر از تنشان جدا کردند...
هنوز کوچههای مدینه، مرثیهسرایی اندوه سترگ او را در خاطر دارند که چگونه دلش را در گودال قتلگاه به جا نهاده بود و زبانش در بقیع به بیان مظلومیت حق و حقیقت مویه میکرد...
نگاه کن، از پشت این پنجرهها و گوش بسپار به صدای مرثیه مکرری که نبض عاشورا را در مدینه به جریان میاندازد. نگاه کن، اکنون دیگر نه خود را به جای میآوری و نه جز اشک، چیزی را مینگری...
حضرت ام البنین علیهاالسلام در خانوادهای اصیل و شریف رشد یافته و تربیت شدند؛ خانوادهای که والاترین، ارجمندترین و نجیبترین شمرده میشد و بزرگان عرب به آن افتخار میکردند. این خاندان شریف، مظهر جود و کرم، شجاعت و فصاحت، جوانمردی و بزرگمنشی، مکارم اخلاق، عفت و طهارت، اصالت و پاکدامنی بودند. آری حضرت ام البنین علیهاالسلام بانویی بزرگوار بودند که در محیطی سرشار از ایمان، زهد و تقوی رشد یافتند؛ از این رو، ایشان بانویی بودند باتقوا و ورع و دارای عفت نفس و اخلاق و منش پسندیده.
در کتاب «اعیان الشیعه» به نقل از «عمدة الطالب» آمده است:
امیرالمومنین علیهالسلام به برادرشان عقیل، که مردی نسب شناس و آشنا به تاریخ و نیاکان عرب بود، فرمودند: «زنی را به من معرفی کن که از تبار دلاوران و قهرمانان باشد. میخواهم برای من پسری شجاع و جنگآور به دنیا آورد.» عقیل گفت: «چرا سراغ فاطمه بنت حزام کلابی نمیروی، که پدران و نیاکان او از شجاعترین و رزمندهترین مردان عرباند.»
گفتنی است همین مطلب در کتاب «اعیان النساء» حکیمی نیز آمده است. با این تفاوت که جناب عقیل بن ابیطالب به برادرشان امیرالمؤمنین علیهالسلام میگویند: «برادر! چرا در پی چنین زنی هستی؟» فرمودند: مایلم با او ازدواج کنم تا برای من پسر دلاوری به دنیا آورد که فرزندم حسین را در واقعه طف، در کربلا یاری دهد. آنگاه عقیل به ایشان توصیه کرد که با حضرت ام البنین علیهاالسلام ازدواج کنند؛ زیرا او از خاندانی است که پدران و نیاکانش از تمامی اقوام عرب شجاعتر و دلاورتر هستند. آنگاه حضرت از برادرشان عقیل خواستند که ایشان را از پدرشان خواستگاری کند و طولی نکشید که ایشان به همسری آقا امیرمؤمنان علیهالسلام نائل آمدند.
امام علی علیهالسلام در همسرشان، عقلی سترگ، ایمانی استوار، آدابی والا و صفاتی نیکو مشاهده کردند و ایشان را گرامی داشتند و از صمیم قلب در حفظ کرامت ایشان کوشیدند. این بانوی جوان نیز وقتی که کودکان خردسال امام علی علیهالسلام را مشاهده نمودند، بلافاصله تصمیم به خدمت و پرستاری آنان گرفتند و در این کار تا حد یک مادر واقعی پیش رفتند.
حضرت امالبنین علیهاالسلام همان بانویی بودند که امام علی علیهالسلام در جستجویش بودند، بانویی که شیرمردان قدرتمند و باصلابتی چون قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیهالسلام را به جهانیان عرضه کند. شجاعانی که در همان ابتدای جوانی در دوران پیکار از انبوه لشکر نهراسند و در مقابل شمشیرهای بران و نیزههای جگر سوز بیمی به دل راه ندهند.
روایت شده حضرت ام البنین علیهاالسلام همان روز نخست که پای در خانه مولا علی علیهالسلام گذاشتند، امام حسین علیهالسلام بیمار بوده و در بستر افتاده بودند؛ اما عروس تازه ابیطالب علیهالسلام به محض آنکه وارد خانه شدند خود را به بالین آن عزیز عالم وجود رسانیدند و همچون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری ایشان پرداختند. همچنان که خود به مولا عرضه داشتند که به جای فاطمه که اسم قبلی و اصلی ایشان بوده ایشان را ام البنین صدا زنند تا فرزندان از اسم اصلی ایشان که مولا علی علیهالسلام نام میبرند به یاد مادر خویش حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام نیفتاده؛ در نتیجه خاطرات گذشته مادر در ذهنشان نیاید و رنج بیمادری آنها را آزار ندهد.
حضرت که ام البنین علیهاالسلام در پرتو خورشید جهانافروز وحی، و در بوستان باطراوت علوی در خانه امیرالمومنین علیهالسلام، بهترین مادر برای فرزندان ایشان بودند و همواره خود را خدمت گزار فرزندان و همسر شهید امام میدانستند و فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام را بر فرزندان خویش مقدم میداشتند.
ایشان که پس از بازگشت کاروان آزادگان و سرافرازان حسینی به مدینه، به استقبال کاروانیان شتافته بودند، با آگاهی یافتن از فاجعه، پیش از هر چیز، از یادگار حضرت زهرا سلاماللهعلیها و امیرالمؤمنین علیهالسلام، آفتاب عاشورا، امام حسین علیهالسلام سراغ میگیرند و حتی از چهار فرزند دلاور و رشید خود، سخنی به میان نمیآورند. از این رو، نخست بیرق سوگ در عزای فرزندان حضرت فاطمه سلام الله علیها بر میافرازند و بر آنان میگریند و میگویند: «همه فرزندانم و آن چه در زیر این آسمان کبود است، فدای حسین علیهالسلام باد».
این موضعگیری عاشقانه و این ابراز احساسات پاک، بیانگر معرفت والا و محبت راستین این بانوی بزرگ و ازخودگذشته نسبت به خاندان وحی است.
فرزندان ایشان در دامان مادری تربیت یافته بودند که آنان را خدمتگزار فرزندان فاطمه زهرا سلاماللهعلیها میدانست و چون پروانه، گرد آنان میسوخت. نوشتهاند هنگام تولد حضرت عباس علیهالسلام امام علی علیهالسلام نوزاد خود را در آغوش کشیدند و نوازش کردند. سپس اشک ایشان جاری شد و دستان عباس علیهالسلام را بوسیدند و ایشان را در آغوش خود فشردند. حضرت ام البنین علیهاالسلام با دیدن این منظره، از ایشان پرسیدند: چرا دستان او را میبوسید؟ مگر عیبی در آن هست که اینگونه به آن مینگرید؟ امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: اگر خویشتندار باشی، خواهم گفت. این دستها در پی یاری فرزندم حسین در کربلا قطع میشوند و... اشک در چشمان مادر حلقه زد ولی فرو نچکید زیرا عشق و علاقه او نسبت به این خانواده به گونهای بود که از خود و فرزندانشان درگذشته بودند و به جای زاری، عزم خود را جزم کردند تا ثمره زندگیشان را برای آن روز بزرگ آماده سازند.
به راستی حضرت ام البنین علیهاالسلام در طول زندگی خویش، رنجها و مصیبتهای زیادی را متحمل شدند. طبیعی است مجموع این دردها و رنجهای جانسوز و طاقتفرسا، تن ایشان را رنجور و چشمانشان را کمسو و دیدگانشان را گریان و مرغ جانشان را مشتاق پرواز به سوی ملکوت و رؤیت عزیزانشان کرد و حسب نقل کتاب «امّ البنین سیدة نساء العرب» وفات ایشان در روز ۱۸ جمادی الثانی و یا در روز ۱۳ همان ماه، به سال ۶۴ هجری بود.
مرقد مطهر حضرت ام البنین علیهاالسلام در قبرستان بقیع، در زاویه چپ آن واقع شده و شایسته است مسلمانان به زیارت آن مزار قدسی روند؛ چرا که زیارت چنین بانوی قهرمان و صابری، از افضل مستحبات است؛ به ویژه اینکه سنت نبوی و رفتار علوی این عمل مقدس را تأیید میکند، تا آنجا که در کتب سیره، فراوان آمده است که پیامبر صلّی الله علیه و آله قبور بقیع را زیارت میکردند. همچنین حضرت فاطمه علیهاالسلام قبر عمویشان حمزة بن عبدالمطّلب را زیارت میکردند و بزرگان صحابه نیز مراقد شهدا و قبور پدران و برادرانشان را زیارت میکردند.
خداوند به یکایک مسلمانان این فرصت را عنایت فرماید تا مرقد این بانوی بزرگوار را از نزدیک زیارت کنند؛ با این امید که روزی فرا رسد که مراقد شریف امام حسن، امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهمالسلام و همچنین مرقد حضرت امّ البنین علیهاالسلام و دیگر ذوات مقدسه بقیع، دارای گنبد و بارگاهی باشد تا مسلمانان آن را طواف کرده و زیارت نمایند.
اُشهِد الله و رسولَه اَنَّکِ جاهدتِ فی سبیل الله اذ ضحیّتِ باولادک دون الحسین ابنِ بنتِ رسولِ الله و عبدتِ اللهَ مُخلَصَةً له الدین بِوِلائک للائمة المعصومین و صبرتِ علی تلک الرزیة و احتسبتِ ذلک عند الله رب العالمین. و آزرتِ الامام علی بن ابیطالب علیهالسلام فی المِحَنِ و الشَدائِد و المصائِبِ و کنتِ فی قُمّة الطاعة و الوفاء و انَّکِ اَحسَنتِ الکفالةَ و ادّیتِ الامانةَ الکبری فی حفظِ ودیعة الزهراء البتول علیها السلام، السّبطین الحسن و الحسین و بالغتِ و آثرتِ و رعیتِ حُجَجَ الله المیامین و سعیتِ فی خدمةِ ابناءِ رسول رب العالمین عارفةً بحقّهم ، موقنةً بِصِدقِهم ، مُشفِقَةً علیهم ، موثرةً هواهُم و حبُّهم علی اولادِکِ السُّعداء ، فسلام الله علیکِ کُلَّما دَجَن اللَّیل و اضاءَ النّهار . فَصِرتِ قُدوَةً للمومنات الصالحات لانَّکِ کریمةُ الخلائق ، تقیّةٌ زکیةٌ فرضی الله عنکِ ارضاکِ و جَعَلَ الجنةَ منزلکِ و ماوآکِ. و لقد اعطاکِ من الکِراماتِ الباهراتِ حتّی اَصبَحتِ بطاعتکِ لِسَیِّدِ الاوصیاءِ و بِحُبِّکِ لِسَیِّدةِ النساء الزهراء علیهاالسلام و فدائِکِ باولادکِ الاَربَعةِ لِسَیِّدِ الشُّهداء علیهالسلام ، بابا لِلحِوائج . فاِنَّ لکِ عند الله شاناً و جاهاً محموداً و السلام علی اولادکِ الشُّهداء العباس علیه السلام قمر بنی هاشم بابَ الحوائج و عبدالله و عثمان و جعفر الذین اِستَشهَدوا فی نُصرَةِ الحسین علیه السلام بکربلاء .
فجزاکِ الله و اجزاهُم اَفضَلَ الجزاءِ فی جنّات النّعیم ..