عاشورا را از زوایای فراوان با رویکردهای بسیار میتوان به تصویر کشید و به تماشا نشست. حوادث آن را، رقم زنندگان آن را، خطبهها و رجزها و رفتارها و باورهای جاری در آن را میشود به اندازه معرفت خود تحلیل کرد و نتیجه و عبرت و اندرز گرفت. عاشوار مشرقی است برای خورشید معرفت و معنویت که در افق کربلا طلوع کرد و در سراسر تاریخ انسان و تاریخ فضایل بشری تابید. پستی و پلیدی و شیطانصفتی نیز در عاشورا به اوج رسید. اینک و تا آخر تاریخ، راستیجویان با مطالعه عاشورا، حق و باطل و هدایت و ظلمت را به آسانی میتوانند تشخیص بدهند. امام حسین علیهالسلام انسانها را در پرتو مصباح هدایت وجود خود به علم و معرفت و در سایه سفینۀ نجات خود، همه را به ساحل سعادت فراخواند. عاشورا با آن حوادث تراژیک خود بستر مناسبی برای آزادگان تاریخ شد تا هرکسی خود را در حد ظرفیت وجودی و معرفتیاش در پرتو آن مصباح هدایت، به آن ساحل سعادت برساند.
همه فضایل انسانی و اخلاقی در پرتو معرفت قابل کسب است. این معرفت شامل خودشناسی و مقصد شناسی و شناخت راه و روش رسیدن به آن مقصد میشود و مبتنی بر نیت و عمل انسان، به معنویت راستین منجر میشود. اینجا به برخی از این فضایلی که در پرتو معرفت در عاشورا مجسم شد و به معنویت و تقرب الی الله انجامید، اشاره میشود:
1. حق محوری
حق و باطل در نظام اندیشه و رویکردهای انسانی، دو جریان همیشه جاری است؛ اما بر طبق سنت الهی، حق همیشه پیروز است. چون نظام هستی بر اساس حق استوار است.{1} امام حسین علیهالسلام هم فقط برای احیا و احقاق حق به پا خاست. چنانکه خود در بخشی از خطبهای فرمود: أَ لَا تَرَوْنَ إِلَی الْحَقِّ لَا یعْمَلُ بِهِ وَ إِلَی الْبَاطِلِ لَا یتَنَاهَی عَنْه؛ مگر حق را نمیبینید که به آن عمل نمیشود و باطل را نمیبینید که از آن نهی نمیشود؟{2}
2. ایثار و دیگر دوستی
حضرت ابوالفضل علیهالسلام در حالی که خود تشنه بود تا میانه فرات رفت. «فَلَمَّا أَرادَ أَنْ یشْربَ غُرْفَةً مِنَ الْماءِ، ذَکرَ عَطَشَ الْحُسَینِ وَأَهْلِ بَیتِهِ. فَرَضَّ الْماءَ وَمَلَأَ الْقِرْبَةَ؛ وقتی خواست با کف دستش آب بیاشامد، تشنگی امام حسین علیهالسلام و اهلبیتشان را به خاطر آورد. آب را روی آب ریخت و مشکش را پر کرد».{3} تاریخ ایثار و فداکاری را؛ در کجا و در کدام کتاب تا این مرحله دیده است. این کار تنها از کسی ساخته است که جانش در شعاع نور معرفت و ایمان جلا یافته باشد.
3. عبودیت
اوج عروج معنوی انسان عبودیت و بارزترین نماد عبودیت نماز است. در عاشورا جایگاه نماز در نگاه امام حسین علیهالسلام دو بار بسیار برجسته و خارج از خلوتگاه راز و نیاز شخصی، نشان داده شده است. یکبار در شب عاشورا که امام برای برپایی نماز، آن شب را از دشمن مهلت گرفت و برای آن مهلت گرفتن اینگونه استدلال کرد: «و عَنَّا الْعَشِیةَ لَعَلَّنَا نُصَلِّی لِرَبِّنَا اللَّیلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ یعْلَمُ أَنِّی قَدْ أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ وَ...؛ امشب را مهلت بگیر تا به درگاه خداوند نماز بخوانیم و به راز و نیاز بپردازیم. خدا میداند من نمازِ برای او را بسیار دوست میدارم».{4} بار دیگر در ظهر روز عاشورا بود. زمانی که بسیاری از یاران حضرت شهید شده بودند. آنجا که ابو ثمامه صائدی ورود وقت نماز را خبر داد. حضرت او را دعا کردند که خداوند ترا از نمازگزاران قرار دهد{5} و نماز جماعت ظهر را به پا داشتند.{6} در حالی که دشمن سیهسرشت حتی صفوف نمازشان را هم به تیر بست. بعضی از یاران جلو ایستادند، خود را سپر کردند؛ تا امامشان آخرین نماز خود را در هجوم تیرهای دشمنان خدا ادا نمایند.{7} این نماز تاریخی، روح عبودیت و نماز را زنده کرد و پاکبازی در راه معبود را نشان داد.
4. عزت و آزادگی
دشمن گمان میکرد نهضت امام حسین علیهالسلام، قیامی است که در عاشوار آغاز شد و در کربلا به خاک و خون افتاد و تمام شد. در حالیکه آن قیام، حماسهای در عرصۀ اندیشه و معرفت و معنویت است. پس تا باطلی وجود داشته باشد، برپا خواهد ماند. گوشهگوشۀ عالم حسینیه و درواقع سنگر مبارزان این حماسه است. هنوز اگر «هَلْ مِنْ ناصِرٍ ینْصُرُنی» امام حسین علیهالسلام به گوش میرسد، طنین « هیهات منا الذلة یأبی الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون...» آن حضرت نیز به عنوان شعار این حماسه شنیده میشود؛ شعار آزادگی که در گوش استکبار و استبداد میپیچد و بر اندام مسکتبران لرزه میاندازد. نگاه آن حضرت به مرگ با عزت نیز آزادگان تاریخ را آزادگی آموخته است که فرمود: «فَإِنِّی لَا أَرَی الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَیاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَما؛ من مرگ با عزت را جز سعادت و زندگی با ستمگران جز ننگ نمیبینم».{8}
5. تسلیم و رضایت خداوند
تسلیم در برابر خواست خداوند و راضی به رضای او بودن، منتهای معنویت و عبودیت حقیقی است. چیزی که در عاشورا در عالیترین مرتبه ممکن مجسم و در اوج کمال لازم، شکوفا شد. یاران امام حسین علیهالسلام با رضایت کامل برای جلب رضایت خداوند از همدیگر سبقت میگرفتند که شهادت را در آغوش بگیرند. امام علیهالسلام آنهمه مصیبت و داغ دیدند که تصورش سخت و جانکاه است و هنوز بازخوانیاش دلها را میسوزاند و اشکها را سرازیر میکند. آن همه جراحت دیدند و تشنگی و بیکسی کشیدند، آینده سخت و دلخراشی در انتظار اهلبیتشان بود؛ اما وقتی به زمین کربلا افتاد، تسلیم و رضایشان را به قدر الهی اینگونه به خدایشان اعلام نمودند: «الهی! رِضاً بِقَضائِک وَ تَسْلیماً لِامْرِک وَ لا مَعْبودَ سِواک...؛ خداوندا! من به حکم تو راضی و در برابر امر تو تسلیمم و معبودی جز تو نیست».{9} وقتی خون گلوی فرزند شیرخوارشان را کف دست گرفته بودند و به قنداقه رنگینش نگاه میکردند، هم فرمودند: «هَوَّنَ عَلَی ما نَزَلَ بی أَنَّهُ بِعَینِ اللَّهِ؛ این مصیبت بر من آسان است؛ زیرا در محضر نگاه خدا بر من وارد شده است».{10} او میبیند و راضی است، پس من هم راضی هستم.
کسانی که در مکتب سیدالشهدا تربیت شده بودند نیز در عاشورا الگویی شدند برای تسلیم بُودن در برابر حکم و رضای خداوند. یکی از این الگوهای برتر تاریخ، حضرت زینب کبری سلاماللهعلیها است که به قتلگاه برادشان آمد. کنار برادری که نیزهها و تیرها و شمشیرها از نقطهنقطهٔ بدنش گذشته بودند و سم مرکبهای دشمن استخوانهایش را درهم کوبیده بودند.{11} هیچ خواهری توان دیدن برادر را در چنان حال ندارد؛ اما زینب کبری سلاماللهعلیها دست به آسمان بالا برد و خاضعانه از خداوند خواست: «الهی تقبل منا هذا القربان».{12} این دعا ریشه در اعماق یک ایمان استوار و دل لبریز از معنویت دارد.
ما اگر بخواهیم احیاگران سیرۀ سیدالشهدا علیهالسلام و یاران با ایمانشان در زندگی شخصی و اجتماعی خود باشیم، باید در حیاتمان از مکتب حضرت امام حسین علیهالسلام درس بگیریم. حقمحوری در تمام زندگی را بیاموزیم و چراغ عبودیت را در خانه جان خود روشن کنیم. آزادگی و عزیز زیستن را تمرین کنیم و سرفرازانه در برابر نفس اماره و مستکبران بایستیم. فقط در برابر خداوند و شرع و قرآن و اهلبیت علیهمالسلام تسلیم باشیم و فقط برای رضایت خدا تلاش کنیم و نه رضایت خلق. چراغ پر نور معرفت را در شبهای تاریک روزگارمان به دست بگیریم و در روشنایی آن، راه معنویت و راه امام حسین علیهالسلام را پیدا کنیم. باشد که از برکت قدم نهادن در جای قدمهای آن حضرت، به ولایت خدا برسیم و حسینی شویم.
1. بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْبَاطِلِ فَیدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ؛ ما حق را سرکوب کننده باطل قرار میدهیم که آن را در هم شکند. پس باطل نابود شدنی است. انبیاء/18
2. اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 79.
3. بحارالانوار، ج 45، ص 41.
4. الارشاد، ج 2، ص 90_91.
5. «ذَکرْتَ الصَّلاةَ، جَعَلَک اللَّهُ مِنَ الْمُصَلِّینَ الذَّاکرینَ! نَعَمْ، هذا أَوَّلُ وَقتِها؛ نماز را به یادآوری، خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد. آری، اکنون وقت فضیلت نماز است».
6. الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 70.
7. اعیان الشیعة، ج 1، ص 606.
8. اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 79.
9. مقرم، مقتل الحسین، ص 357.
10. اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 117.
11. ده نفر به دستور ابن سعد، بر پیکر امام علیهالسلام اسب دواندند که یکی از آنها اسید بن مالک نزد ابن زیاد گفت: «نحن رضضنا الصّدر بعد الظّهر/ بکلّ یعبوب شدید الاسر؛ ما کسانی هستیم که استخوانهای سینه حسین را بعد از کوبیدن استخوانهای پشتش، با سم اسبهای چالاک کوبیدیم.» مثیر الأحزان، ص 78.
12. مقرم، مقتل الحسین، ص 307