اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَمِينِ الْمُؤْتَمَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَرِّ الْوَفِيِّ الطَّاهِرِ الزَّكِيِّ النُّورِ الْمُنِيرِ الْمُجْتَهِدِ الْمُحْتَسِبِ الصَّابِرِ عَلَى الْأَذَى فِيكَ اللَّهُمَّ وَ كَمَا بَلَّغَ عَنْ آبَائِهِ مَا اسْتُوْدِعَ مِنْ أَمْرِكَ وَ نَهْيِكَ وَ حَمَلَ عَلَى الْمَحَجَّةِ وَ كَابَدَ أَهْلَ الْغِرَّةِ وَ الشِّدَّةِ فِيمَا كَانَ يَلْقَى مِنْ جُهَّالِ قَوْمِهِ رَبِّ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ وَ أَكْمَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِمَّنْ أَطَاعَكَ وَ نَصَحَ لِعِبَادِكَ إِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ.

جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع , جلد اول , صفحه 490

 

اللهم صل... على الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ

پروردگارا درود فرست بر امام مظلومی که در قعر زندان‌ها و سیاه‌چال‌ها با ساق‌های کوبیده از حلقه‌های زنجیر، رنج و شکنجه‌ها کشید.

چه اشتباه می‌کردند کسانی که گمان می‌بردند می‌توانند وجودی چنین بزرگ که جلال و جبروت الهی را نشانه بود، در چهاردیواری زندانی محصور سازند. چهارده سال رنج و تاریکی اسارت نیز نتوانست تابش این نورخداوندی را پنهان کند.

 

یا باب‌الحوائج علیه‌السلام، چگونه غل و زنجیر مانع تابش نورالهی شما شود درحالیکه همچون خورشید بر همه‌جا می‌تابید و ظلمات را در هم می‌کوبید.

ای باب رحمت و اجابت! ای حجت خداوند بر زمینی‌ها و آسمانی‌ها! رنج چهارده‌ساله در برابر صبر و شکیبایی‌تان سر تسلیم فرود آورده و اینک غروب غمبار شهادتتان آسمان را فراگرفته است.

 

قم، مشهد، نجف یا کربلا باشد فرقی ندارد امروز همه‌جا کاظمین است، ماتم و اندوه شهادت مظلومانه‌ شما آتشی بر دل‌ها می‌افکند که هیچ‌ تسلی و تفقدی نمی‌تواند آن را آرام سازد مگر وعده ظهور آخرین ذخیره الهی و منجی از فرزند شما مهدی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف!

می‏‌گویم: یا باب‏ الحوائج و در قنوتم یک آسمان التجا گل می‌کند. کیستی ای روح نیایش، نیاز حاجتمندان، سبب ساز رحمت واسعه الهی. کیستی تو که می‌‏شود با التجای به تو، تمام نابسامانی‌ها را سامان بخشید، تمام دردها را درمان کرد و تمام غصه‌‏ها را از دل زدود؟ کیستی تو ای روح نماز که حتی دشمنت به خاکساری نیایشت غبطه می‌‏خورد؟ حضور آسمانی تو را چه کسی می‌تواند انکار کند؛ حتی در زندان، حتی در تنگنای تمام «سیاه ‏چال‏‌ها»؟! بریده باد دستی که زنجیر را به ملازمت پاهایت برگزید! آخر چگونه می‌‏شود مفهوم ناب آزادی و آزادگی را به بند کشید؟


مولا، شگفتا از صبر تو؛ صبر مقابل سیه ‏کارترین ستمگران روزگار، صبر مقابل تمام ناروایی‌های زندان و زندانیان! بریده باد دستی که تازیانه بر پیکر کبریایی‌‏ات نواخت! بریده باد دستی که با زهر خنده نگاهش، سمّ هستی سوز حسادت را به جام جان تو ریخت!


مولا جان، ای اسطوره شکیبایی! ما رابه التجای تو نیازی است که در طول زندگی بدان محتاجیم و خداوند دعای تو را بهانه اجابت بی‏ واسطه کرده است.

ای باب رحمت و اجابت! چگونه می‌‏شود در عین درماندگی از یاد تو غافل شد؟


اینک، این غروب غمبار شهادت توست که آسمان «کاظمین» را فرا گرفته است؛ غروبی که یادآور روزهای تاریک زندان است؛ روزهای تلخ تازیانه و خشم، روزهای سرشار از خلوت غریبانه مناجات‏‌هایت.


مولا جان، چگونه می‌‏توانم عبادت‏‌هایت را بسرایم؛ ولی برای زخم‏‌های غریبانه‌‏ات سکوت کنم؟
چگونه می‌توانم به شکیبایی بی‏ نظیر بیاندیشم؛ ولی به شکنجه ظالمان گریبان چاک نکنم؟

سلام بر تو، در همه حال!
سلام بر تو در همه روز!
سلام بر صبوری تو در زندان‏‌های تاریک‌ هارون!
ما و دریای کرمت یا باب ‏الحوائج!

 

شهادت حضرت موسی بن جعفر امام کاظم صلوات الله و سلامه علیه را به محضر امام عصر ارواحنا فداه و تمام شیعیان و محبان حضرتشان تسلیت عرض می‌نماییم.