السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ الْهَادِیَ الْمُهْتَدِیَ اَلسَّلامُ عَلیْکَ یا وَلیَّ النِّعَم السلام علیکَ یا هادیَ الْاُمَمْ السلام عَلیک یا سَفینَةُ الْحِلْم السلام علیک یا اَبَا الاِمامِ الْمُنْتَظَر و رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ.

شد عزای باب مظلومت بیا یا بن الحسن
جان به قربان شما صاحب عزا یا بن الحسن


امروز در سوگ پرکشیدن امامی غریب و مظلوم، آسمان با سینه‌ای سوخته و گریبانی چاک چاک، سر به تسلیت موعود زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه خم کرده است.
«شام غریبانی دیگر» در راه است و سوگ‌نامه غریبی دیگر در دیار غریبان؛ آن هم در غربتی سنگین و جان‌گداز، آن هم در «سامرا»، جایی که حتی یک نفر، نگاهش را مهربانی نیاموخته و از در و دیوارش، فقط جاسوس می‌بارد!
آه، ای غربت آبادِ غصه‌های ویران‌گر! ای شهر غم‌های فراموش ناشدنی موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف!


هنوز زود بود این پایان شتاب زده برای خورشید. هنوز تاریکی همه جای زمین زدوده نشده است که چراغ، چراغ شعله‌ور، دست از پیکار با تیرگی برمی‌دارد. هنوز انجمن زمین به نفس‌های شمع نیازمند است؛ شمع روشنی که پلک زدن‌های منورش، سیاهی غلیظ شب را از همه سو بزداید و چشم‌ها را به تماشای حقیقت‌های آشکار ببرد.
آه کجا می‌رود آفتاب زمین انسان‌ها! انسان‌های ناسپاس و ناهنجار که فقط به عافیت دنیای خویش می‌اندیشند و دین و دیانت را از یاد برده‌اند! چه کردند با شعله فروزان هدایت که در توفانی هراسناک، به ناگاه بی‌فروغ شد و رخ از روزگار برگرفت.
هنوز زود بود برای این ماه جوان که رنگ‌ پریدگی کهن‌سالی، گیسوان شبابش را یک شبه سپید کند و اندوه عالمیان، راست قامتی‌اش را خمیده سازد. چه شد که زندگی به ناگاه یتیم شد و دور از شانه‌های امن او بی‌پناه ماند؛ در معرض فتنه‌ها و جهل‌ها و گناه‌ها.


آه که نام غریبش فریاد بلند مظلومیت است درگوش زمان. لقب عسکری که یادگار حیاتی سراسر رنج است در شهری نظامی و زیر نظر خلفای عباسی.
شهری بسیار زیبا و هوس برانگیز و به شدت دردآور و مایه اندوه، بهشت و دوزخی توأم. شهری که بلندی کاخ‌هایش برای خلفا و خلیفه زادگان بود و کوخ‌ها و عمق سیاه‌چال‌های نمناکش، قسمت علویان و پیامبرزادگان.


شهری که مردمانش حرف‌ها و شکوِه‌های خود را فرومی‌خوردند تا مبادا به خشم و مجازات سنگین خلفا گرفتار آیند.
شهری که کوچه‌هایش کم از سیاه‌چال نداشت برای امامی که در شرافت نسب و فضایل والای الهی، زبان‌زد دوست و دشمن بود. دوستانشان با سلام دادن به ایشان گرفتار زندان خلیفه می‌شدند و دشمنانشان در پس هر دیوار، رفتار و گفتارش را زیر نظر داشتند تا به خلیفه خدمتی کنند؛ غافل از آن‌که حجت خدا را گزندی نمی‌رسد تا رسالت خویش را به پایان رساند؛ رسالتی که جز محبت خدا آن را تاب نمی‌آورد. تنها او می‌توانست بر زخم ستم‌دیدگان مرهم بگذارد؛ شبهه‌های دینی، اجتماعی و سیاسی مردم را به درستی و روشنی پاسخ گوید و گمراهان را با صبر و ملاطفت به راه آورد. تنها خانه ایشان سزاوار بود که آخرین موعود در آن متولد شود. خانه وحی بود و محل نزول فرشتگان و ارواح مقدس. خدا با او شناخته می‌شد، زمین با او رام و آرام بود و او را واسطه فیض کائنات می‌شناختند.


آه که تجلی یازدهم که بر طلوعی بی‌زوال تکیه دارد، درد را چه عمیق درک کرده است. تبسم قدسی لحظاتش، همه صبر بود و اشک‌های هماره نیمه‌شب‌هایش، تمام شوق وصال!
دیدگان غریبش، می‌نگریست که حقارت دنیا، در تغافل مردم، به ارزشی جدال برانگیز تبدیل شده است. رنج می‌برد از این‌که انسان، آن سوی این هیچستان خاک را جست‌وجو نمی‌کند و به فراتر از خود نمی‌اندیشد!
و چه غریبانه گذشت عمر سراسرغربتش!
و اینک امامی ۲۸ ساله، در گوشه سامرا سر بر بالین شهادت می‌گذارد. شش سال است که بار سنگین‌ ولایت را بر شانه‌های شکوه و استوار خویش حمل می‌کند.
معتمد عباسی، تا لحظه‌ای دیگر، به خواسته بزرگ خود می‌رسد.
سال‌های اسارت و غم، سال‌های غم و تنهایی، روزهای تنهایی و سکوت... آه، غریبانه گذشت؛ چه معصومانه سپری شد!
رفت و فردا را به موعود عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف سپرد.


امام علیه‌السلام، دل به فردایی سپرده است که موعودش، حقیقت دین را فریاد زند. می‌رود و دنیا را با همه فرازها و نشیب‌هایش، با همه پستی‌ها و بلندی‌هایش به او می‌سپارد. به او می‌سپارد، دردهای نهفته‌ای را که جز در و دیوارهای اتاق کوچکش در سامرا، احدی تاب گفتنش را نداشت.
اسارت و سکوت حسنی علیه‌السلام باز هم در قصه حماسی او رقم خورده است. باشد تا خروش و فریاد حسینی‌اش، نصیب فرزندش مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف شود؛ إِلَهَ الْحَقِّ آمِینَ یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.


اللهُمَّ صَلِّ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْهَادِی إِلَى دِینِکَ وَ الدَّاعِی إِلَى سَبِیلِکَ عَلَمِ الْهُدَى وَ مَنَارِ التُّقَى وَ مَعْدِنِ الْحِجَى وَ مَأْوَى النُّهَى وَ غَیْثِ الْوَرَى وَ سَحَابِ الْحِکْمَةِ وَ بَحْرِ الْمَوْعِظَةِ وَ وَارِثِ الْأَئِمَّةِ وَ الشَّهِیدِ عَلَى الْأُمَّةِ الْمَعْصُومِ الْمُهَذَّبِ وَ الْفَاضِلِ الْمُقَرَّبِ وَ الْمُطَهَّرِ مِنَ الرِّجْسِ الَّذِی وَرَّثْتَهُ عِلْمَ الْکِتَابِ وَ أَلْهَمْتَهُ فَصْلَ الْخِطَابِ وَ نَصَبْتَهُ عَلَما لِأَهْلِ قِبْلَتِکَ وَ قَرَنْتَ طَاعَتَهُ بِطَاعَتِکَ وَ فَرَضْتَ مَوَدَّتَهُ عَلَى جَمِیعِ خَلِیقَتِکَ اللهُمَّ فَکَمَا أَنَابَ بِحُسْنِ الْإِخْلاصِ فِی تَوْحِیدِکَ وَ أَرْدَى مَنْ خَاضَ فِی تَشْبِیهِکَ وَ حَامَى عَنْ أَهْلِ الْإِیمَانِ بِکَ فَصَلِّ یَا رَبِّ عَلَیْهِ صَلاةً یَلْحَقُ بِهَا مَحَلَّ الْخَاشِعِینَ وَ یَعْلُو فِی الْجَنَّةِ بِدَرَجَةِ جَدِّهِ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ بَلِّغْهُ مِنَّا تَحِیَّةً وَ سَلاما وَ آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ فِی مُوَالاتِهِ فَضْلا وَ إِحْسَانا وَ مَغْفِرَةً وَ رِضْوَانا إِنَّکَ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ وَ مَنٍّ جَسِیمٍ.